دلنوشته های من

میخوام با سفید بنویسمت که تجمع همه رنگ هاست

و عاشقانه صدایت میکنم عشقی که حاصل جمع همه عشق هاست …

 

دوست دارم تنها عشق زندگیم حسینم 

الهی بمیرم که متحول شدی و دقیقا شدی حسین من

دلنوشته های من...

 

نمی خواستم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشتر شود اما این روزها کاری از دستانم بر نمی آید…!

.

.

.

نگــــــﺮﺍﻥ، ﻣﻨﺘــــــــﻈﺮ، ﺗﻨــــــــــــــﻬﺎ، ﻋﺼﺒـــــــﺎﻧﯽ ، ﺑﻬﺎﻧــــﻪ ﮔﯿــــﺮ …

ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ” ﻣـــــﻦ ” ﻫﺴﺘﻢ ! فقط کمی دلتنگم میبینی!؟ فقط کمی

دلنوشته های من...

 

دیگر خسته شدم از بس از “تـــــو” نوشتم

میخواهم از “خودم” بنویسم

“من” هنوزم دوســـــتـــت دارم حسینم عشق اول و آخرم

دلنوشته های من...

سخن نمی گویی؟

جهان به جای دیگری کوچ می کند،
و شب ، سکوت می کند!
کلمات کوچکند!
بزرگشان میکنم ،
تا روزی زبان باز کنند ،
و بگویند ،
چقدر عاشقت هستم خرسی توپولوی من

دلنوشته های من...

حسینم خیلی دوست دارم

دلم خیلی خیلی واست تنگ شده نفس 

منو هیچوقت از خودت دور نکن با من مهربون باش 

دلنوشته های من...

عـــــــــــاشقانه هایم تـــــمامی ندارد! وقتی …” تـــــــــــــــو ” بـــــهــــترین “اتــــفـاق” زندگــــــی ام هــستـــی حسینم…     دلنوشته های من...ادامه مطلب

حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن …
دلم تو را می خواهد !

دلنوشته های من...